نماز پنهانی
حاج یدالله در عبادات و مناجات طوری رفتار می کرد که توجه دیگران جلب نشود.
با اینکه اهل تهجد بود و سعی می کرد هیچ وقت نماز شبش ترک نشود اما طوری رفتار می کرد که کسی متوجه راز و نیاز های شبانه اش نشود.
یک شب در پادگان ابوذر، در اتاقی خوابیده بودیم. وقتی آماده خواب شد ساعت کوچکی را کوک کرد و کنارش گذاشت.
نیمه شب بیدار شدم آب بخورم دیدم انگار کسی در اتاق کناری است.
دقت کردم ،حاجی کلهر داشت مناجات می کرد. به روی خودم نیاوردم. رفتم آب خوردم و دوباره برگشتم سر جایم. مدتی نگذشته بود که دیدم از آن اتاق بیرون آمد و سرجایش خوابید.
هنوز وقت اذان صبح نشده بود. نگاهش کردم ،سرجایش دراز کشیده بود و لبهایش می جنبید، فهمیدم ذکر می گوید. آن حالت ادامه داشت تا اذان صبح.
چراغها روشن شد و بچه ها بیدار شدند ولی او بلند نشد.
دو نفر از بچه ها زدند به پای او که بلند شود. از جایش بلند شد، کمی معطل کرد و برای وضو از اتاق بیرون رفت. عمدا این کار را کرد تا دیگران متوجه نشوند نماز شب می خواند.
راوی: علی کریمی.