برشی از خاطرات سوریه حاج دهقان بعد از اینکه حضورم در قرارگاه حماه قطعی شد ؛ برادرکمیل (جانشین قرارگاه حماه) دستم را گرفت و مرا با خود به اتاق ایثارگران برد و بعد از سلام واحوالپرسی رو به مسئول آنجا گفت: حاج دهقان ؛ این آقا سید همکار جدید ماست در بخش فرهنگی قرارگاه ، حیطه کار شما خیلی به هم نزدیک است؛ از کارهایت را برایش بگو و راهنمایی و کمکش کن. و من را با حاج دهقان تنها گذاشت و رفت....
شهید حاج رسول استوار مبتکر حمله به پایگاه های رژیم صهیونیستی تا قبل از حضور حاج رسول در لبنان ، آن زمان نیروهای حرب الله به طور مستقیم با صهیونیست ها درگیر نمی شدند و عادت کرده بودند تا از دور با آنها برخورد کنند و یا انفجاری را سر مسیرشان ترتیب دهند . حاج رسول پیشنهاد داد تا به یک پایگاه حمله کنیم اما نیروهای حزب الله با حمله به پایگاه ها اسرائیل ابا داشتند و می گفتند: ما کوچک هستیم...
مراکز درمانی هلال احمر نجف : درمانگاه شبانه روزی نباء (ستاد) درمانگاه شماره 2 - شارع سور (بنات الحسن) - هتل بستان درمانگاه شماره 3 - صحن حضرت زهرا(س) - مضیف درمانگاه شماره 4 - ضلح جنوبی حرم مطهر حضرت امام علی(ع) درمانگاه شماره 5 - مقبره شهید حکیم بیمارستان حضرت امام علی(ع) مسجد کوفه مرکز صحی حیدری (خباطه) جاده نجف - کربلا (طریق یا حسین (ع)) عم...
سرکشی سردار شهید حاج رسول استوار به اقوام و مردم کوار به روایت حاج محسن فضلی مهندس حاج محسن فضلی پسرخاله سردار شهید حاج رسول استوار -از موکبداران و تولیدکنندگان شهر کوار- به شرح خدمات سردار شهید استوار به اقوام و تعامل ایشان با خانواده و اقوام می پردازند
حاج رسول پدر مهربان نیروها در طی دورانی که مشفول راه اندازی مدارس ایرانی ها در نجف بودیم حاج رسول خیلی هوایمان را داشت و برای مان نقش پدر را ایفا می کرد. گاهی اوقات وقتی از کارهای روزانه خسته به مقر بر می گشتیم از فرط خستگی گوشه ای ولو می شدیم اما حاج رسول با آنکه هم مسئول مافوق ما بود و هم از لحاظ سنی جای پدر ما بود و آثار و جراحات سال های دفاع مقدس را بر تن داشت بلند می شد و برای...
سردار شهید حاج رسول استوار و شستن سرویس های بهداشتی در دوان حضور در قرارگاه مدینه مقر ما در یک بیمارستان صحرایی و زیر خروارها خاک و سازه های بتونی قرار داشت. برخی شب ها می دیدم که وقتی همه به خواب می روند حاج رسول از محل استراحت بیرون می زنند و به نقطه ای می روند. برایم سوال پیش آمده بود که حاج رسول کجا می روند؛ یک شب کنجکاو شدم و با چشمانم مسیرش را کاو...
شهید حاج رسول استوار ، مردی که حاج قاسم او را شهید زنده نامیدند در بحبوحه جنگ سوریه در منطقه حلب در باشکویه خدمت سردار شهید اسلام حاج قاسم سلیمانی بودیم و داشتیم شروع می شدیم برای عملیات. شهید حاج رسول استوار آن ایام فرمانده اطلاعات و عملیات سپاه سوریه هم در آنجا حضور داشتند و خواستند شروع کنند به صحبت کردن و توجیه نیروها، حاج قاسم اشاره ای به ایشان کردند و گفتند: حاج رسول یک شهید زن...
سردار شهید حاج رسول استوار ارادت عجیبی به حضرت زهرا(س) داشت و در همه سختی ها و بن بست ها به ایشان توسل می کردند، توی سوریه که بودیم تعریف می کردند : شب عملیات نبل و الزهراء ، آسمان مهتابی بود و هوا روشن؛ بیم آن می رفت که عملیات لو برود و بچه ها شناسایی بشوند یکی از بچه ها همانجا دو رکعت نماز خواند و متوسل شد به حضرت زهرا(سلام الله علیها) و از ایشان کمک خواستند؛ دقایقی بعد ابری آسمان را پوشاند...
کسانی که در برخورد اول با حاج رسول برخورد می کردند وی را فردی مقتدر ، محکم و جدی می یافتند اما کافی بود تا مدتی با این مرد بزرگوار همنشین باشی تا رفتارهای مهربانانه و قلب مهربان او را ببینی به ویژه این مرد بزرگ ارادتی وصف ناشدنی به مادر ائمه و سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشتند که به برخی از آنها اشاره می کنم چشمان اشکبار حاج رسول سری اول که با حاج رسول آشنا شدم ایام فاطمیه بود، ...
شهید حاج قاسم سلیمانی از زبان شهید حاج رسول استوار شهید حاج رسول استوار : حاج قاسم زمان حق انتخاب زمان شهادتش را داشت با حاج قاسم سلیمانی و شهید حاج حسین همدانی در فرودگاه دمشق بودیم، جاده فرودگاه به دمشق تحت سیطره مسلحین بود و بخشی از آن را اشغال کرده بودند و بقیه نیز زیر تیررس شان بود. حاج حسین گفت:شما اینجا بمانید، من به دمشق می روم، وقتی رسیدم زنگ می زنم؛ شما بیایید من...